تاکنون در چند یادداشت اشاره هایی به برخی از کم و کاستیهای مدیریت کلان کشور نموده ام. یکی دیگر از دانه های این تسبیح گسیخته، پدیده مشاوران است. مشاور در نظام اداری ایران هر کارکردی می تواند داشته باشد و به جرأت می توان گفت که کارکرد اصلی و اصولی آن کمتر به چشم می خورد. برخی از انواع این کارکردها عبارتند از:
📍حذف محترمانه: معمولاٌ هنگامی که مقام محترم ریاست قصد تغییر مدیری را دارد و به حساب خود نمی خواهد وی را برنجاند، و یا می خواهد جلوی پیامدهای احتمالی تصمیم خود را بگیرد، همزمان با برداشتن آن مدیر یک حکم مشاوره برای او می زند. این نوع مشاور عملاٌ تشریفاتی است.
📍ورود محتاطانه: هنگامی که جناب آقای وزیر/رئیس علاقمند استفاده از فردی در سطوح بالای سازمان خود است اما از مخالفتها و حساسیتهای مقامات مافوق خود و یا مجلس و سایر ارکان نگران است، آن فرد را به عنوان مشاور نزد خود می آورد. این نوع مشاور در واقع یک مقام اجرایی تمام عیار است در لباس مشاور.
📍دگردیسی آینده نگرانه: گروهی از مدیرانی که یا به سن بازنشستگی رسیده اند و یا دور گردون بر مراد آنها نگشته است، در تنازع
برای بقا در سیستم اداری به مقام مشاورت نائل می گردند. این مشاوران روزی دوباره مدیر خواهند شد، اما در دولت بعدی
📍آچار فرانسه: به جهت ناکارامد و قدیمی بودن ساختار سازمانی بسیاری از وزارتخانه ها و سازمانهای ما، تعداد زیادی کار و وظیفه، به ظاهر متفرقه، وجود دارد که قابل جمع در یک مدیریت یا قابل تخصیص به معاونین نیستند. برای انجام چنین کارهایی معمولاٌ افرادی با عنوان مشاور بکار گرفته می شوند که هرجنس کاری را بتوانند به آنها واگذار کنند.
📍بازرس دوستانه: وزیر می خواهد چشم و گوشهایی در سازمان عریض و طویل خود داشته باشد. اما برای اینکه سوء تفاهم پیش نیاید و یا خیلی به چشم نیاید برای فرد معتمد خود حکم مشاور می زند و این وظیفه را به او می سپارد.
📍مدیر موازی: وزیر یا رئیس به هر دلیلی قادر به تغییر یک مدیر یا معاون نیست. فردی را به عنوان مشاور انتخاب می کند و همه کارهایی را که باید به مدیر مزبور بدهد به مشاور ارجاع می کند.
📍وکیل مشاور: برخی از نمایندگان مجلس پس از اتمام دوره نمایندگی خود وارد دولت می شوند. در این میان گروهی نائل به احراز مسئولیت اجرایی می شوند و برخی به دلیل ضیق پست به مشاور شدن بسنده می کنند.
مثالهای زده شده از انواع مشاوران موجود در دستگاهها شاید طنز آمیز به نظر برسند اما حقیقت تلخی است که نظام کشورداری ما را درگیر خود ساخته است. این پدیده موجب شده است که رکن مشاوره در تصمیم سازیها و تصمیم گیریهای کشور منهدم شود. هنگامی که انواع مشاور غیراصیل در سازمانها وجود دارند، بدون شک جا برای مشاوران اصیل باقی نمی ماند و به مسئولین، واقعیت امر مشتبه می شود که آنها واقعاٌ مشاور دارند.
لوث شدن جایگاه مشاور در کشور باعث به انحراف رفتن بسیاری از تصمیم گیریها شده است. در کنار این مسئله و برگرفته از آن، اختلالات دیگری نیز در جریان تصمیم گیری در کشور بوجود آمده است.
مشاور غیر واقعی خیلی اوقات جایگزین مسیر کار کارشناسی در کشور شده است. یعنی موضوعی با صرف وقت طولانی، به ویژه در بوروکراسی ناکارامد ایران، از لایه های مختلف کارشناسی عبور می کند تا به مقامات عالی برسد، اما با دخالت عده ای مشاورنما در چشم به هم زدنی تصمیم دیگری گرفته می شود.
نمی شود انکار کرد که وزن و روزآمدی کار کارشناسی در سازمانها و وزارتخانه های ما به شدت افول کرده است. اما این افول، هم ریشه در یأس بدنه کارشناسی در کشور دارد، زیرا تلاششان به جایی نمی رسد، و هم در رفتار وزرا و مسئولین ارشد. مسئولین هم از سویی از توجه به کارهای کارشناسی طفره می روند و از سوی دیگر در تقویت نظام کارشناسی دستگاه تحت تصدی خود نمی کوشند. به عبارت دیگر همه مسئولین ارشد با اذعان به ناکارامدی سازمان تحت تصدی خود، به حل ریشه ای مشکلات سازمان نمی پردازند. آنها فکر می کنند که چهار سال، و بلکه کمتر، زمان کافی برای اصلاح سازمان نیست، پس آنرا رها می کنند و برای خود میانبری در تصمیم گیری تعبیه می کنند و آن میانبر یا تصمیم گیری توسط خود ایشان است یا استفاده از نظر مشاوران غیرحرفه ای و غیر متخصص.
نتیجه تمام آنچه که در این باب گفته شد چیزی نیست جز خلل پذیری و فقدان جامعیت در تصمیم گیریهای کلان. ضرورت دارد رکن مشاوره بدینگونه در نظام کشورداری ما بی مقدار و مهجور نباشد.