يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۲۲:۵۰

شناخت رفتار بازار از رفتار انسانی معامله گران

Share/Save/Bookmark
کد مطلب: 262
 
 
نوآورها: نوآورها صنایع پیشرو را مورد شناسایی قرار می دهند. این سرمایه گذاران، عموما سرمایه خود را به دو قسمت كوتاه مدت و میان مدت تقسیم می كنند و برای آنان سرمایه گذاری بلند مدت جاذبه ای ندارد. سبد مالی آنان از ریسك و نیز بازدهی بالایی برخوردار است.

- زود پذیرها: این افراد هنگامی كه پارادایم جاری در بازار سرمایه تغییر می كند و فرصت جدیدی برای بهره برداری به وجود می آید، فعالانه بخش قابل توجهی از استراتژی را بر محوریت نوآورها استوار می سازند. در نتیجه چیدمان سبد مالی آنان از ریسك و نیز بازدهی نسبتا بالایی برخوردار است.


در واقع بعد از شروع حركت هنجاری ابتدا، زود پذیرها و سپس اكثریت زود، استراتژی اطمینان به حرکت بازار را در پیش می گیرند . در این جا موتور حركت زود پذیرها هستند.
صندوق ها و حقوقی های عمده در بازار سرمایه نقش زود پذیر ها را بازی می كنند، در واقع موتور حركت در بازار سرمایه آنان هستند. اینها پس از شناسایی صنایع پیشرو و یا بعضا با سفته بازی در سهام، فعالیت خود را عملیاتی می نمایند و به دنبال آنان اكثریت زود اقدام به معامله سهام می كنند.

- اكثریت زود: این دسته از سرمایه گذاران فرصت های جدید را شناسایی كرده و قواعد بازی جدید را میپذیرند و میزان سرمایه گذاری میان مدت بیشترین درصد را در سبد مالی آنان تشكیل می دهد. سبد مالی آنان از بازدهی و نیز ریسك متوسطی برخوردار است.

بیشترین بخش از بازار را اکثریت زود تشکیل میدهند.

- اكثریت دیر: این افراد حداقل درصد سرمایه را به سرمایه گذاری كوتاه مدت تخصیص می دهند، استراتژی آنان فاقد برتری است و منجر به تحول اساسی در بازده مورد انتظار نمی شود و سبد مالی آنان با حداقل ریسك و نیز بازدهی همراه است.

- دیر پذیرها: این افراد استراتژی سبد سهام خود را براساس جو روانی بازار و با تاخیر زمانی تشكیل میدهند. بنابراین سبد مالی آنان با بازدهی كم و ریسك بسیار تشكیل می شود.

با گذشت تدریجی زمان اكثریت دیر و سپس با تاخیر بعدی دیر پذیرها وارد معاملات می شوند. عموما ورود دیر پذیرها در بازار سرمایه هنگامی صورت می گیرد كه نوآورها و زود پذیرها در حال خروج از بازار هستند و با كسب بازده مورد انتظار، ریسك را به تازه واردان منتقل می كنند. در این شرایط نسبت قیمت به درآمد p/e سهام به مرور افزایش یافته و ریسك خرید و نگهداری سهام افزایش می یابد.



حالا ارتباط این منحنی با بحث چه چیزی میتواند باشد؟

بنده اینطور نتیجه گیری میکنم:

- هرچه روی منحنی سیکلهای زمانی بازار به سمت بالا و قله نزدیک میشویم ، ریسک بازار زیاد میشود :
قیمتها به تارگتهای خودشان نزدیک میشوند ، احتمال به وجود آمدن موج های اصلاحی و به اصطلاح ریتریس ها بیشتر میشود.

- این (نزدیک شدن به قله) در چه حالتی اتفاق می افتد ؟
در حالتی که اکثر نوآور ها و زود پذیرها و اکثریت زود هنگام در حال خالی کردن سهام خودشان یا تغییر در سبد یا به اصطلاح Rebalance سبد خود هستند. و در حالی که اکثریت دیر و دیر پذیرها تازه در حال ورود به بازار هستند (در نزدیکی های قله)

- انتقال ریسک در بازار :
این قسمت مهمترین قسمت ماجراست. صندوقی که با نزدیک شدن به تارگت میان مدت خودش ، ریسک نگهداری پوزیشن اش به نسبت فروش اش بالا رفته است ، اقدام به فروش میکند. اکثریت دیر و دیر پذیرها سهام وی را میخرند. نسبت ریسک ریواردی که این خریداران تازه متقبل میشوند زیر ۰.۵ است. یعنی با احتمال زیر ۵۰% توانایی خروج از پوزیشن خودشان را بدون ضرر دارند و بدین ترتیب ریسک بالایی را در این خرید خود متقبل میشوند.

مثال: سهمی که در ابتدای موج صعودی اش از ۳۳۰ تا ۹۰۰ آورده شده حالا توسط دو گروه آخر در قیمتهای نزدیک به قله خرید میشود. از آنجایی که به نسبت میزان ریسک پذیری این دو گروه آخر (اکثریت دیر و دیر پذیرها) کمتر از متوسط بازار هست ، با منفی شدن جو بازار اقدام به فروش سهم و کم کردن ریسک خود میکنند. بنابراین قیمت تا جایی نزدیک ۵۰% ریتریس میکند.
اینجاست که دوباره سه گروه اول دست به کار میشوند و با تقبل ریسک معاملات و در نظر گرفتن نسبت ریسک ریواردی که این بار برای آنان بالاتر از ۱ هست اقدام به خرید میکنند. و موج بعدی در سهم پدید می آید.

پس به طور خلاصه : فروشندگان سه گروه اول در حوالی پیک های قیمتی ، ریسک خود را به خریداران دو گروه آخر (اکثریت دیر و دیرپذیرها) منتقل میکنند. چون سه گروه اول به نسبت دو گروه آخر (خریداران جدید) تاثیر گذاری بیشتری در روند سهم دارند ، این فروش و انجام انتقال ریسک به خریداران جدید (که آستانه تحمل ریسک ایشان به دلیل خرده پا بودن کم هست) ، باعث افت قیمتی سهم میگردد .

بارها و بارها چه بسیار از سوی معامله گران کوتاه مدت شنیده ایم که پس از شکست در تریدینگ کوتاه مدت، به جای اظهار شکست در تریدینگ و اتخاذ پوزیشن متناسب جدید ، با گفتن : " سهم را یه گوشه سبد بلند مدت انداختم و دید من به این سهم بلند مدت است! " به فرار رو به جلو اقدام میکنند و علاوه بر آن سایر افراد را هم در برآورد موقعیت به اشتباه می اندازند.
این انداختن سهم به گوشه سبد بلند مدتی ، هنگامی صورت میگیرد که یک فرد نتوانسته است با حد ضرر از معامله خارج شود ، بعد از آن به حدی سهمش در ضرر رفته است که توانایی و تحمل شناسایی ضرر برای وی بسیار دشوار میشود (فروش بهیچ عنوان برای وی توجیه ندارد) ، بنابراین تنها سیاستی که میتواند اتخاذ کند این است که فعلا با سهم بماند. در واقع وی میخواهد با بلند مدت تر کردن بازه سرمایه گذاری ، سعی در کاهش ضرر احتمالی خود بنماید. این با سهم ماندن اجباری جدای اینکه فرد را از ادامه بازار باز میدارد ، قدرت مانور موثر را هم از وی میگیرد.
درصورتی که اگر از همان ابتدا ، کوتاه مدتی یا بلند مدتی بودن خودش روی این سهم را مشخص میکرد ، مقدار متناسبی از حجم سبدش را به آن اختصاص میداد به صورتی که چنانچه پوزیشن بلند مدتش وارد ضرر شد ، از قدرت مانور وی چیزی کم نشود .