يکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۲۰

6 باور غلط در تحلیل نفت

Share/Save/Bookmark
کد مطلب: 395
 
در شرایط فعلی، ارائه تحلیل دقیق از پیش‌بینی قیمت نفت بسیار احساس می‌شود، اما متاسفانه تحلیل‌های ارائه شده با واقعیت فاصله دارد. به همین دلیل سعی شده است به چند باور غلط درباره نفت پرداخته شود و با ارائه شواهد و مستنداتی موارد فوق بررسی شوند.
نفت در چند سال گذشته روند صعودی داشته است؛ به گونه ای که این طلای سیاه به مدت سه سال بر روی ۱۱۰ دلار تثبیت شده بود، به این دلیل که حاشیه سود خوبی داشته است، هیچگاه ارائه تحلیل همه‌جانبه‌ای از آن نیز احساس نشده است.

در چند ماه گذشته نفت از محدوده‌های ۱۱۰ دلار به ۵۵ دلار رسیده است. با تخفیفی که ایران، عربستان و عراق در فروش نفت می‌دهند، می‌توان گفت که در مجموع بیشتر از نصف از قیمت نفت کاسته شده است. در این شرایط ارائه تحلیل دقیق از پیش‌بینی قیمت نفت بسیار احساس می‌شود، اما متاسفانه تحلیل‌های ارائه شده با واقعیت فاصله دارد. به همین دلیل سعی شده است به چند باور غلط درباره نفت پرداخته شود و با ارائه شواهد و مستنداتی موارد فوق بررسی شوند.



۱: زمستان پرمصرف‌ترین فصل مصرف نفت است.

به دلیل سرد بودن هوا در نیم کره شمالی عموم تحلیلگران اینگونه فرض می‌کنند که مصرف نفت در فصل زمستان بسیار افزایش می‌یابد و طبق آن نتیجه گیری می شود که افزایش تقاضا موجب افزایش قیمت نفت در این فصل خواهد شد.

داده‌های آماری نشان می‌دهند که این فرض نادرست است و اوج مصرف نفت فصل تابستان است. درصد عمده مصرف نفت به خاطر سوخت بنزین و گازوئیل ماشین‌ها است، عمده مسافرت‌ها نیز در فصل تابستان صورت می‌گیرد. پس طبیعی است که عمده تقاضای نفت نیز در فصل تابستان باشد. البته فصل زمستان در رتبه دوم قرار دارد. در جدول زیر داده‌های آماری از سال ۱۹۸۶ تاکنون گردآوری شده‌اند که این موضوع را تایید می کنند.


۲: قیمت گاز و نفت بسیار شبیه به هم است و ازهم پیروی می‌کند.

قاعدتا باید بین قیمت نفت و گاز همبستگی بسیار زیادی وجود داشته باشد، اما نوع عرضه و تقاضای آنها با یکدیگر تفاوت دارد ، ضمن اینکه نوع حمل و نقل آنها نیز متفاوت است ،در نتیجه نمی‌توان گفت ریزش نفت قطعا باعث ریزش قیمت گاز نیز می‌شود. همانگونه که در نمودار زیر مشاهده می‌شود، بین قیمت نفت و گاز ممکن است گپ قیمتی وجود داشته باشد که طبیعی نیز هست. داده های ۱۴ سال گذشته نیز آن را تایید کرده اند.


۳: عرضه نفت دنیا و اوپک به یک اندازه افزایش می‌یابد و جایگاه اوپک همیشه محفوظ است.

این موضوع هم درست است و هم غلط. عرضه نفت بیشتر از قبل شده است و پتانسیل بیشتری هم برای رشد دارد. اما مشکل این است که سهم اوپک در ماه‌های گذشته رشد چندانی نداشته است، همانگونه که در جدول زیر مشاهده می‌کنید عرضه نفت اوپک در دو سال گذشته به نوعی ثابت و با نوسان کمی همراه بوده اما عرضه نفت دنیا به‌شدت در حال رشد است که سهم اوپک را تهدید می‌کند.


اما در بلندمدت به نظر می‌رسد اوپک جایگاه خود را حفظ خواهد کرد. تکنولوژی‌های پیشرفته استخراج نفت بالاخره در اختیار اوپک نیز قرار خواهد گرفت و نهایتا جایگاه تقلیل یافته آن برگردانده می‌شود.

در چارت زیر همانگونه که مشاهده می‌شود نفت اوپک در سال ۱۹۷۳ حدودا نیمی از نفت دنیا بوده است و در سال ۲۰۱۳ به یک سوم تقلیل پیدا کرده است. پیش‌بینی می‌شود عرضه نفت اوپک در ۳۰ سال آینده سه درصد دیگر رشد کند و در نهایت ۳۶ درصد تولیدات دنیا در اختیار اوپک باشد.


۴: با همه‌گیر شدن سوخت جایگزین بنزین در ماشین‌ها طی ۳۰ سال آینده تقاضای نفت به شدت کاهش می‌یابد.

این فرضیه نیز نادرست است. کماکان در ۳۰ سال آینده بنزین حرف اول را در سوخت ماشین‌ها می‌زند و حتی در یک تحلیل که از اوپک ارائه شده در سال ۲۰۴۰ میزان تقاضای نفت در صنعت حمل و نقل ۴ درصد بیشتر از سال ۲۰۱۳ خواهد شد.

البته سهم نفت در سال‌های آتی از بخش صنایع و تامین برق کم خواهد شد.


همانگونه که در تصویر زیر نیز مشاهده می شود تا سال ۲۰۴۰ میزان مصرف سایر سوخت‌ها به نوعی رشدی خواهند بود اما جایگاه اصلی کماکان برای بنزین و گازوییل خواهد بود. به خصوصاگر قیمت نفت در محدوده های فعلی تثبیت شود برای سوخت های جایگزین وضعیت به مراتب سخت تری پیش خواهد آمد .


۵: آمریکا بیشترین نفت و گاز شیل دنیا را دارد.

عمده تحلیلگران عرضه زیاد نفت را به دلیل توسعه تکنولوژی استخراج نفت های شیل می‌دانند که این موضوع به نوعی درست نیز هست. اما در اکثر تحلیل‌ها عنوان می‌شود بیشترین ذخایر این نوع نفت و گاز در اختیار آمریکا است. واقعیت این است که آمریکا چه در حوزه ذخیره نفت و چه در حوزه ذخیره گاز شیل ، رتبه اول را ندارد. اگر تکنولوژی استخراج گاز شیل به چین و آرژانتین و الجزیره برسد، تاثیرگذاری بیشتری نسبت به آمریکا خواهند داشت. در حوزه نفت نیز روسیه ذخایر بیشتری از این نوع نفت را نسبت به آمریکا دارد. در واقع آمریکا فقط در بهره برداری نفت و گاز شیل اول است .


۶: افت نفت باعث ریزش فلزات اساسی می‌شود.

به طور معمول اگر افت نفت به دلیل کاهش تقاضا صورت گیرد، قاعدتا این کاهش تقاضا برای فلزات اساسی نیز هست و طبیعی نیز هست که باعث افت آنها شود ؛ ولی اگر افت نفت به دلیل افزایش عرضه باشد، بر دیگر فلزات اساسی به صورت مقطعی ممکن است تاثیرگذار باشد اما در بلندمدت تاثیر خاصی نخواهد داشت. همانگونه که در جدول زیر مشاهده می شود، ارتباط بسیار عمیقی بین قیمت نفت و فلز مس وجود دارد اما بین فلز آلومینیوم و روی و قیمت نفت وابستگی قیمتی به صورت شدید وجود ندارد و به نظر می‌رسد در نهایت این دو فلز مسیر خود را از نفت جدا کنند.
مرجع : تحلیلگر : بهنام بهزادفر ، مدرس دانشگاه و کارگزاری آگاه