پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی هفته گذشته میزبان نشست تخصصی تحلیل شرایط اقتصادی کشور پس از تحریمها در مقوله خاص بازار ارز بود. سخنرانان این نشست غلامعلی کامیاب معاون ارزی بانک مرکزی، حسن معتمدی مدیرعامل بانک اقتصاد نوین، یحیی آلاسحاق رئیس سابق اتاق بازرگانی تهران، محمدمهدی بهکیش نایب رئیس و دبیر کل کمیته ایرانی اتاق بازرگانی بینالمللی و احمدرضا جلالینائینی مدیر گروه پژوهشی پول و ارز پژوهشکده پولی و بانکی بود. پنل تخصصی این نشست با مدیریت آقای جلالینائینی و حول بررسی رفتار نرخ ارز و چشمانداز آن در سناریوهای حصول توافق یا شکست مذاکرات شکل گرفت که متن این نشست را در ذیل میخوانیم.■■■
احمدرضا جلالینائینی: چه عواملی باعث ثبات نسبی نرخ ارز در دو سال اخیر شده است و چرا نرخ ارز بعد از بیانیه لوزان نوسان چندانی نداشت؟ ابتدا بررسی کلی از روند وضعیت بازار خواهیم داشت تا پیشزمینهای برای سایر مباحث مطرح شود.
حسن معتمدی: دلیل فروکش کردن نوسانات بازار ارز ظرف چند ماه اخیر و بعد از بیانیه لوزان به طور مشخص این است که تقاضای سفتهبازی از بازار خارج شد. زمانی که بازار با هیجانات زیادی درگیر بود، عدهای ریسکپذیر مقدار زیادی ارز را خریداری کرده بودند و قابل انتظار بود که بعد از بیانیه لوزان اینگونه تقاضاها از بازار بیرون برود. در طرف مقابل، دلیل دوم افزایش عرضه بوده است. به هر حال، در چارچوب بیانیه هستهای هم فروش نفت بهبود پیدا کرده است و هم درآمد ناشی از فروش نفت که ظرف تامین نیازهای اساس کشور میشود راحتتر قابل دسترسی است. به علاوه وجوهی در چارچوب بیانیهها که حدود پنج میلیارد دلار بود، به عرضه ارز اضافه شد. به نظر میآید خالص اعداد و ارقام حساب سرمایه هم، بهبود پیدا کرده است. به علاوه بازارهای دیگر و در راس آنها بازار پول، فرصتهای بیشتری را فراهم آورد. در همین دو سال نرخ بازدهی واقعی بازار پول دو تا چهار درصد افزایش پیدا کرده است. بازار پول برای افرادی که هدف سرمایهگذاری با منابع نقدی خود داشتند، به عنوان جایگزین بازار ارز و بازار طلا و حتی بازار سرمایه، نقش و جایگاه بیشتری پیدا کرد.
غلامعلی کامیاب: از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم شاهد ثبات بازار ارز هستیم. من معتقدم یکی از دلایل اصلی ثبات بازار ارز بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم ناشی از اعتماد مردم به دولت و اعتماد مردم به عملکرد سریع و عقلانی دولت بوده است. انتظارات مردم از دولت و مذاکرات با توافقی که در آبان ۹۲ آغاز و به بیانیه لوزان ختم شد، در ثبات بازار ارز بسیار موثر بود. هرچند در بیانیه لوزان توافق کلی حاصل شد اما عملاً اتفاق خاصی نیفتاد. لذا همه منتظرند توافقات به جزییات نوشته و امضا و عملیاتی شود و در نتیجه اگر قیمت در بازار پس از بیانیه لوزان تغییر ملموسی نداشت برای این بوده که اتفاقی نیفتاده است. نکته موثر دیگر در ثبات بازار این است که درآمد حاصل از صادرات نفت تنها منبع ورودی به بازار نیست. به عبارتی درآمد نفتی تنها منبعی نیست که نیازهای اصلی ما را تامین میکند. در واقع رقیب قدر قدرتی برای بانک مرکزی در کشور ایجاد شده و آن هم صادرات کالاهای غیرنفتی است. حجم صادرات کالاهای غیرنفتی بالاتر رفته است. همین صادرات کالاهای غیرنفتی قادر است بخش اعظم بازار آزاد را جواب بدهد. این درآمدی است که تابع افزایش یا کاهش قیمت نفت یا افزایش حجم صادرات نفت و کاهش آن نیست. رویکرد دولت هم راجع به صادرات کالاهای غیرنفتی بسیار مثبت و سازنده بوده است. در این راستا بحث پیمانهای صادراتی یا الزام صادرکنندگان به برگرداندن و تحویل درآمد حاصل از صادرات به سیستم بانکی با قیمت دولتی کنار گذاشته شد. لذا صادرکننده مختار شد درآمد خود را به سیستم بانکی برگرداند یا در هر جای دیگر نگه دارد. ولی اصل همه این اقدامات این است که صادرکننده مجبور است درآمد خودش را به داخل کشور بیاورد. صادرکنندگان کالاهای غیرنفتی هماکنون عمده عرضه ارز در بازار کشور را بر عهده دارند و بازار را تقریباً اداره میکنند.
محمدمهدی بهکیش: نرخ ارز را معمولاً مبادلات بینالمللی هر کشور مشخص میکند. ولی در کشور ما نرخ ارز دو پایه اصلی دارد. یکی انتظارات و چگونگی شکلگیری آن در جامعه است. که نرخ ارز رو به بالاست یا پایین است. پایه دوم هم نرخی است که بانک مرکزی مدیریت میکند. بعد از اتفاقات اخیر در مذاکرات هستهای انتظارات به این سمت حرکت کرد که نرخ ارز پایین بیاید. حتی روزی رئیس بانک مرکزی دخالت کرد و گفت این نرخ ارز قاعدتاً نباید از مقداری مشخص پایینتر بیاید. البته این اظهارنظر آن هم هنگام افت نرخ در بازار آزاد سر و صدایی به پا کرد که چرا رئیس کل بانک مرکزی این صحبت را کرده است. با این حال اظهارنظر بانک مرکزی انتظارات را تغییر داد. چرا که انتظار جامعه این بود که نرخ ارز هنوز پایینتر میرود. بنابراین در بازار احساس شد که بانک مرکزی در نظر ندارد اجازه افت بیشتر نرخ ارز را بدهد. به همین دلیل هم بانک مرکزی مورد انتقاد شدید قرار گرفت. هرچند من هم آن موقع منتقد تعیین نرخ بودم ولی اینکه بانک مرکزی جلوی واکنش هیجانی را گرفت به نوبه خود عمل مثبتی بود. چون انتظارات در کشور ما به صورت هیجانی میتواند تعادلها را به هم بزند. بنابراین نقش بانک مرکزی بسیار مهم است. چرا که حتی اظهارنظرش میتواند انتظارات بازار را تغییر دهد. نکته دوم این است که حجم صادرات یا منابع حاصل از صادرات ایران زیاد شده است. همانطور که اشاره شد این رقم در حال نزدیک شدن به واردات رسمی ماست. البته شاکله صادرات ما به نحوی است که یکسوم آن را میعانات گازی، یکسوم را پتروشیمی و یکسوم آن را هم صادرات کالاهای غیرنفتی تشکیل میدهد. پس یعنی دوسوم صادرات ایران نفتی است که آن هم بیشتر دست واحدهایی است که تحت کنترل دولت هستند، البته ظاهراً تعدادی از پتروشیمیها خصوصی شدهاند و ارزشان به بازار میآید. ولیکن دقیق نمیتوانم بگویم چقدر از این ارز به صورت شناور وارد بازار میشود. ولی ما ۲۰ میلیارد دلار هم کالای قاچاق داریم. این حجم بالا تاثیر بسیار عمدهای در تعیین نرخ ارز بازار داشته و تعادل را به هم میزند. اگر ما بتوانیم منابع قاچاق را کنترل کنیم و کالاها به صورت رسمی وارد یا خارج بشوند، در آن صورت کنترل بازار ارز هم قابل مدیریت میشود. همینطور که ما الان در بازار پول هم با بازار غیررسمی مواجهیم که باعث شده نرخهای بهره بانکی یا سود بهشدت نامتعادل بشود. لذا اگر تغییرات نرخ ارز ناشی از بازار غیررسمی را نتوانیم کنترل کنیم قطعاً بانک مرکزی هم نمیتواند مدیریت مناسبی داشته باشد. ثابت شدن نرخ ارز مناسب نیست. نرخ ارز باید بر اساس عرضه و تقاضای واقعی تعیین شود. و قطعاً برای اینکه رویکرد صادراتی داشته باشیم باید نرخ ارز حدوداً به میزان تفاوت تورم بازارهای مورد هدف با بازار داخلی تغییر کند. یعنی خود بازار باید این تغییر را ایجاد کند. نکته مهم اینکه در آینده هر اتفاق سیاسی و بینالمللی بیفتد و انتظار برود که نرخ ارز به طرف پایین بیاید از نظر من خبر بسیار خطرناکی است و بانک مرکزی با مدیریت انتظارات باید جلوی این اتفاق را بگیرد.محمدمهدی بهکیش: در آینده هر اتفاق سیاسی و بینالمللی بیفتد و انتظار برود که نرخ ارز به طرف پایین بیاید از نظر من خبر بسیار خطرناکی است و بانک مرکزی با مدیریت انتظارات باید جلوی این اتفاق را بگیرد.
یحیی آلاسحاق: تصمیمگیری در رابطه با عرضه و تقاضای ارز که عامل اصلی تعیین این نرخ است تابع برداشت عرضهکننده و تقاضاکننده است. پس عرضهکننده یا تقاضاکننده بر اساس برداشت خودشان از مجموعه علل و حوادثی که در فضا ایجاد میشود عرضه یا تقاضا میکنند. این یک پایه بحث است. یک پایه هم واقعیتهای اقتصادی در رابطه با مساله عرضه و تقاضای ارز است. تقاضای ارز یا تجاری یا برای پسانداز یا برای سوداگری است. عرضهکنندگان هم بحثهای اقتصادی خاص خودشان را دارند. عرضه و تقاضا، واقعیتهای تجارت و غیرتجارت، تابع تشخیص و نوع برخورد و نمودی است که از فضا برمیآید. مهم این است که تصمیمگیر در آن لحظه چه برداشت میکند. تمام هنر مسوولان و مدیران در بازار ارز، تشخیص این فضا و عوامل تاثیرگذار بر آن است. آنچه اکنون در جامعه میبینیم این است که اعتماد به مدیران نظام بانکی از ضریب نسبی خوبی برخوردار است. پس مجموعه دستاندرکاران اقتصاد به مدیریت بانک مرکزی در حوزه ارز اعتماد نسبی دارند. نکته دوم اینکه در رابطه با شرایط خارجی، کشور به سمتی میرود که از تنشها کاسته شود. برداشت عموم بر این است که اگر این مساله حل و فصل شود هزینهها پایین آمده و سرمایهگذاری و عرضه ارز هم زیاد و بیشتر میشود و منابع قفلشدهای که در خارج هست وارد بازار میشود. در طرف مقابل نیز با بهبود تجارت و نقل و انتقالات مالی تقاضای ارز هم بالاتر خواهد رفت.
احمدرضا جلالینائینی:پس به این نتایج میرسیم که نقش ارزهای تحصیل شده در صادرات غیرنفتی در بازار بیشتر شده است، بنابراین جدا از ارزهای نفتی ارز صادرات غیرنفتی هم وارد بازار شده است و این مکانیسم عرضه را مقداری متنوع کرده است. دیگر اینکه فضا و انتظارات به سمت مثبتتری حرکت کرده است. بازار ارز هم یک بازار دارایی است. بازار دارایی معمولاً به اخبار و تحولات آینده عکسالعمل نشان میدهد که بعضی از آن پایه بنیاد اقتصادی دارند و بعضی از آن سوداگریاند. در بازارهایی مثل بازار ارز ما که عمیق نیستند و جریان اطلاعاتی در آنها اندک است، حتی اخبار غیر موثق هم میتواند بازار ارز را متحول کند و روند نرخ ارز را تغییر دهد. نوسانات بالای نرخ ارز چند مشکل را به همراه خود میآورد. نخست اینکه باعث میشود به جای افزایش صادرات غیرنفتی تقاضای کل را منقبض کنیم. به علاوه این نوسانات اثر زیادی بر انتظارات تورمی بالا دارد. بنابراین سوال این است که راهکار کاهش اختلالات بازار ارز در شرایط عدم اطمینان چگونه باید باشد؟ اگر ما به توافق هستهای نرسیم چگونه میتوانیم مکانیسمهایی را برای کنترل بازار طراحی کنیم؟
حسن معتمدی:وضعیت ثبات اکنون بر بازار ارز حکمفرماست و انتظارات هم مثبت است. منتها در شرایط نااطمینانی، ارز و طلا به عنوان دارایی جهت حفظ ارزش تلقی میشود. در چنین شرایطی مجدداً تقاضاهای سوداگرانه برای حفظ ارزش داراییها به سمت بازار ارز حرکت خواهند کرد. انتظار بالا رفتن نرخهای ارز در بازار، کاهش تقاضا و محدودیت عرضه در چنین شرایطی بیش از پیش نیاز به برنامهریزی قبلی را میطلبد. بانک مرکزی بازار ارز را در شرایط بعد از لوزان بهخوبی مدیریت کرد. تصور من این است که اگر در بازار ارز کار یکسانسازی را انجام بدهیم یا اگر انجام داده بودیم میتوانستیم جلوی نوسانات هیجانی را بهتر بگیریم. لذا مشخصاً برنامهای که باید داشته باشیم این است که قبل از رسیدن به نوسانات هیجانی بانک مرکزی باید کار یکسانسازی و مدیریت شناور بازار ارز را انجام داده باشد. پیشتر در شرایطی که بانک مرکزی مدیریت را از نزدیک بر عهده داشت منطقاً بهتر عمل میشد و ریسک بازار ارز کمتر بود. پیشفرض اکنون این است که ابتدا اوضاع سیاسی مناسب شود. سپس بانک مرکزی مدیریت را از نزدیک بر عهده گرفته و یکسانسازی انجام بدهد و در ادامه با مداخلات مستقیم اجازه ندهد نرخ مجدداً فرار کند. اما توصیه من این است که در شرایطی که احتمال ریسکی شدن بازار هم وجود دارد، مدیریت را اعمال کنیم. ولی اجازه بدهیم نرخها متناسب با انتظارات بازار عمل کند. یحیی آلاسحاق: اگر توافق نشود کار بانک مرکزی به مراتب راحتتر از حالتی است که توافق بشود. در صورت حصول توافق یک نظام مدیریتی بسیار جامع و عمیق با توجه به اقتضائات لازم است. چرا که تحولات گستردهای در حوزههای مختلف ایجاد میشود.
احمدرضا جلالینائینی:من همین سوال را از جناب آقای کامیاب میکنم به اضافه اینکه بانک مرکزی در جعبهابزار خود چه چیزهایی را قرار داده است؟ یعنی مثلاً نرخ سود بانکی ابزار مناسبی هم برای کنترل نرخ تورم و هم نرخ ارز است. اما بانک مرکزی چگونه بین درجه آزادی به ارز و استفاده از ابزار نرخ سود تعادل برقرار میکند؟ چون میدانیم که میشود با ابزار نرخ سود فشارهای سوداگرانه را کنترل کرد. منتها این عمل بر بخش حقیقی اثرگذار است. بنابراین مراودهای بین استفاده از این ابزارها وجود دارد.
غلامعلی کامیاب:ارز مقولهای مجرد نیست که در خلأ شکل بگیرد. عوامل مختلفی در بالا و پایین شدن نرخ ارز درگیرند که یکی از آنها نرخ سود است. قطعاً سیاستهای پولی و تعیین نرخ ارز روی بازار ارز هم تاثیر میگذارد و در طرف مقابل رفتار بورس اوراق بهادار هم روی نرخ ارز تاثیر میگذارد. هنر بانک مرکزی این است که بتواند تعادل در بین همه ابزارها ایجاد کند. وقتی که ما از ارز صحبت میکنیم تنها نمیتوانیم به محدوده عرضه و تقاضای آن نگاه کنیم. ارزش روبل روسیه در جریان مساله اوکراین تقریباً نصف شد. آنها برای حل و فصل این قضیه دو کار انجام دادند. یکی دخالت بانک مرکزی جهت فروش ارز بود و ارقام بسیار قابل توجهی را وارد بازار کرد. به علاوه نرخ سود را هم افزایش دادند. من در جلسهای از رئیس کل بانک مرکزی روسیه پرسیدم شما چقدر بر نرخ سود تاکید داشتید و چقدر بر مداخله در بازار ارز؟ او پاسخ داد مداخله ما در یک محدوده زمانی بسیار کوتاه صورت گرفته است. اینطور نبوده است که هر روز در بازار حضور داشته باشیم. اکنون هم از ۶۰ روبل به دلار به ارزش ۵۱ روبل به ازای هر دلار رسیدهاند یعنی حدود ۲۰ درصد در همین یک ماه ارتقای ارزش داشت. ما هم باید بین ابزارها تعادل ایجاد کنیم. اگر ما روی نرخ در بازار ارز صحبت میکنیم هدف صرفاً خود نرخ ارز نیست بلکه هدف رشد اقتصادی برای رواج تولید، رواج تجارت و نهایتاً فراهم کردن زندگی بهتر برای مردم کشورمان است. یکی از عواملی که در کشور ما روی بازار اثر میگذارد بحث سفتهبازی است. متاسفانه سفتهبازی در ایران در حال نهادینه شدن است. بانک مرکزی در سال گذشته برای اولین بار مقررات ناظر برای عملیات عرضه صرافیها را تدوین و ابلاغ کرد که خوشبختانه اثر خوب و مثبتی بر عملکرد بازار داشت. اگر افرادی بخواهند بر اساس رفتار هیجانی نرخها را برای لحظهای پایین یا بالا ببرند این وظیفه ماست که بازار را کنترل کنیم و اجازه ندهیم چنین سوءاستفادههایی از بازار بشود. من فکر میکنم اگر ما بتوانیم این رفتارهای هیجانی را کنترل کنیم، حتی در زمانی که به توافق با گروه ۱+۵ نرسیم، بازار میتواند به تعادل برسد. در اینکه بانک مرکزی برنامه برای حالات مختلف دارد، شکی نیست. سیاست بانک مرکزی و دولت بر این است که پیشبینی حالات مختلف را داشته باشد و برای آن برنامهریزی کند، با این حال ما در همین شرایط سخت هم که ارتباطاتمان خیلی روان نبوده، توانستهایم بازار را اداره کنیم. اما بایستی سعی کنیم که خود عوامل اقتصادی بازار را کنترل کنند.
محمدمهدی بهکیش: کشور اداره شده ولی با چه هزینهای؟ ۷۰۰، ۸۰۰ میلیارد دلار را به باد دادهایم تا مملکت را اداره کنیم. پس خیلی هم به گذشته خودمان افتخار نکنیم. مدیریت انتظارات در بازار ارز خیلی پیچیده است. چون عوامل متعددی به آن وابسته است. اگر توافقی صورت نگیرد ما باید طبیعتاً به طرف اقتصاد بستهتر برویم. اقتصاد بستهتر یعنی اینکه حداقل صادرات، وارداتمان هم کاهش پیدا میکند. با اقتصاد خودکفا نمیتوانیم رشد اقتصادی ایجاد کنیم. ممکن است غذای مردم را بتوانیم تامین کنیم ولی رشد اقتصادی نمیتوانیم ایجاد کنیم. اگر بخواهیم رشد کنیم باید صادرات داشته باشیم. حال ارتقای صادرات افزایش تولید را به دنبال خودش میآورد. یعنی کالاهایی در این مملکت تولید شود که امکان صادراتشان فراهم است.
بخشنامهای که دولت اخیراً در مورد تثبیت قیمتها صادر کرد، به نظر من نشان از عدم توجه به موقعیت رقابتی جدید بینالمللی دارد. اگر آن رویه یعنی قیمتگذاری از طرف دولت، بخواهد در مورد ارز پیاده شود بسیار مشکل ایجاد میکند که به نظر من باید هرچه سریعتر فکری به حال آن بخشنامه شود. اگر نگرش مناسبی نداشته باشیم و بخواهیم به طرف خودکفایی برویم آن وقت بله؛ همه نرخها را کنترل کنیم و فقط برای مصرف داخلی تولید کنیم و دروازههای ورود و خروج کالا را کم و بیش ببندیم. اما دنیای امروز اینگونه نیست. بنابراین اگر ما مانع برای واردات ایجاد کنیم (تعرفه بالا) خودبهخود قاچاق را افزایش دادهایم. این بخشنامه به نحوی میگوید که ما به طرف اقتصاد بسته پیش میرویم. اقتصادی که توافق در آن نخواهد بود. محمدمهدی بهکیش: با اقتصاد خودکفا نمیتوانیم رشد اقتصادی ایجاد کنیم. ممکن است غذای مردم را بتوانیم تامین کنیم ولی رشد اقتصادی نمیتوانیم ایجاد کنیم. اگر بخواهیم رشد کنیم باید صادرات داشته باشیم. حال ارتقای صادرات افزایش تولید را به دنبال خودش میآورد.
احمدرضا جلالینائینی:در مورد مدیریت انتظارات که دکتر بهکیش اشاره کردند، پژوهشکده پولی بانکی طی یک سال گذشته چندین پیشنهاد سیاستی برای چارچوبهای نوین سیاستگذاری پولی بر اساس هدفگیری تورم تهیه کرده است. این پیشنهادات در خصوص سیاست مطلوب برای ارتباط با آحاد اقتصادی و شفافیت است که در کنفرانس بیست و پنجم پژوهشکده پولی بانکی توزیع خواهد شد.
یحیی آلاسحاق:بحث، بحث آیندهنگری است که اگر توافق بشود چه اتفاقی خواهد افتاد اما عرض من این است که اتفاقاً اگر توافق نشود کار بانک مرکزی به مراتب راحتتر از حالتی است که توافق بشود. در صورت حصول توافق یک نظام مدیریتی بسیار جامع و عمیق با توجه به اقتضائات لازم است. چرا که تحولات گستردهای در حوزههای مختلف ایجاد میشود. اما اگر توافق نشود بانک مرکزی شرایط راحتتری دارد. نکتهای که نباید از آن غافل شد رابطه نرخ ارز با متغیرهای کلان اقتصادی است. شرایطی که هماکنون در مسائل بانکی، روابط بانکی و مجموعه ذخایر و مجموعه سود و زیان و... با آن روبهرو هستیم ما را وادار نخواهد کرد که بعضی از سیاستها را عوض کنیم؟ رکود، مساله اشتغال، فشارها، نقدینگی، توان نظام بانکی، شرایط عرضه و تقاضا، پول داخل کشور به اضافه مسائل اجتماعی قادر است حوزه کلان را دگرگون کند. به هر صورت باید دورنمای رابطه بین نرخ ارز با کلمات و سیاستهای کلان اقتصادی را بررسی کرد. همچنین در صورت عدم حصول توافق درباره مسائل عرضه و تقاضای ارز، وضعیت ما با وضعیت موجود چندان تفاوت نخواهد کرد. ما ۳۰ سال است که با این شرایط پیش میرویم. هر چند وضعیت اقتصادی سختتر خواهد شد اما بدنه اقتصاد ما مقداری واکسینه شده است. اما میتوانیم به این قضیه پاتک بزنیم. پاتک در رابطه خارجی، باز کردن، تسهیل کردن و برداشتن موانع ایجادشده در حوزه صادرات است. حتی باید مقداری هزینه قبول کنیم. در شرایطی که فشارها زیاد و بیشتر دریچهها بسته است، تنها دریچه باز، دریچه صادرات است. ما باید مقداری از هزینهها را قبول کنیم تا صادرات رونق پیدا کند. این هزینهها را دولت و نظام باید قبول کنند. بیاییم امر صادرات را با قبول هزینه تسهیل کنیم. بهترین کار در حوزه مدیریت این است که اول باید ببینیم چه داریم و بر اساس آنچه داریم تصمیم بگیریم نه بر اساس آنچه احتمال میدهیم که خواهیم داشت.
ما در رابطه با بازارهای اطراف با همه محدودیتها و با همه اقتضائات بازار حداقل حدود ۱۲ میلیارد دلار در عراق و ۱۰، ۱۵ میلیارد دلار بازار ترکیه را داریم. ما برای ۳۰۰ میلیون نفر در اطرافمان بازار داریم. آیا میشود در شرایط غیرعادی با ابزارهای عادی و انضباطات عادی رفتار کرد؟ نمیشود. باید مدیریت بحران کرد و مدیریت بحران، ابزار و لوازم متفاوتی با شرایط عادی دارد. اکنون وقت آن نیست که مسائل مالیات، بیمه، طرحها و تسویهحسابهای گذشته را به صادرات وصل کنید. سنگها را برداریم. نکته بعد احتیاج مبرم ما به فرماندهی و مدیریت و راهاندازی یک ستاد عملیاتی است. اگر قبول کردیم که در یک جنگ اقتصادی هستیم و اگر قبول کردیم که طرف مقابل از ابزار اقتصادی استفاده میکند، دقیقاً برای پاتک قضیه، یک ستاد عملیاتی و یک نقشه راه مشخص با اقتضائات زمانی باید داشته باشیم. پیشنهاد خاص من این است که اگر این توافق حاصل نشود، بلافاصله باید ستاد فراقوایی تشکیل شود که همه را تحت فرماندهی بگیرد. ستاد فراقوایی لازم است که در شرایط جنگ اقتصادی مسائل مربوط به بانک و ارز و سایر مسائل دیگر را بر عهده بگیرد. در آن ستاد فراقوایی، بانک مرکزی باید اقتدار بالایی بر اداره امور داشته باشد. مدیریت جنگ مدیریت ویژه است؛ مدیر میخواهد، انضباط میخواهد، اعتدال میخواهد. زمانی که بانک مرکزی در یک موقعیت ویژه قرار میگیرد، آیا نمیتواند با خواهش و التماس چارچوب قوانین و مقررات خود را جلو ببرد. این امکانپذیر نیست. از نظر من در صورت عدم حصول توافق چند نکته لازم است: اول ایجاد ستاد فرماندهی منضبط و بااقتدار که بانک مرکزی اینجا باید توان و اقتدار لازم را داشته باشد. دوم فضای کشور باید فضای انضباطی باشد و بیانضباطی امکانپذیر نیست. نمیشود در این شرایط موسسات مالی و اعتباری هر بلایی بر سر ریال بیاورند. نمیشود ۹۰ هزار میلیارد تومان در اختیار سازمانهایی باشد که بانک مرکزی بر آنها تسلط ندارد. حتماً انضباط لازم است، حتماً اقتدار لازم است. یا جنگ نکنیم یا اگر میکنیم ابزارش را فراهم آوریم. در عملیات اجرایی باز کردن راه صادرات، برداشتن همه ضوابط و مقررات دست و پاگیر لازم است. و نکته آخر روحیه اعتماد در بدنه بانک مرکزی به شکل کنونی است. بانک مرکزی در چنین شرایطی باید محکم بایستد. در غیر این صورت به مجرد ظهور کوچکترین بحران روانی از روغن حلبی و برنجش گرفته تا ارز تقاضا بسیار بالا میرود. زمانی که بنده وزیر بازرگانی بودم فقط سه میلیارد دلار ارز برای تامین ۱۰ هزار قلم کالا در اختیار من بود. امروز مدیرانی در نظام بانکی داریم که کارکشتهاند. اینها آدمهایی هستند که مدیریت بحران داشتهاند. اما اگر توافقی ایجاد شود از این شرایط وضعیتی به مراتب مشکلتر خواهیم داشت. چون کم کردن فاصله امروز ما با جهان دشوار و زمانبر است. احمدرضا جلالی نائینی: در بازارهایی مثل بازار ارز ما که عمیق نیستند و جریان اطلاعاتی در آنها اندک است، حتی اخبار غیر موثق هم میتواند بازار ارز را متحول کند و روند نرخ ارز را تغییر دهد. نوسانات بالای نرخ ارز چند مشکل را به همراه خود میآورد.
احمدرضا جلالینائینی:برای مدیریت انتظارات راهکارهای مختلفی است. یکی از
راهکارهایی که برای مدیریت انتظارات و نوسانات اشاره شد،
تکنرخی کردن ارز است. الزامات و راهکارهای تکنرخی شدن چیست؟
حسن معتمدی:خروج بانک مرکزی از بازار ارز بعد از اتفاقات تحریم و رها کردن بازار غیرمتشکل اعتماد به بانک مرکزی را کاست. نظرم این نیست که بانک مرکزی اگر مدیریت خود را ادامه میداد نرخ ارز مثلاً ۳۵۰۰ نمیشد اما لااقل اعتماد به بانک مرکزی حفظ میشد. باید هرچه زودتر مدیریت بازار ارز کاملاً با نظام شناور مدیریتشده در اختیار بانک مرکزی قرار گیرد. اینکه بانک مرکزی حتماً نباید برای مدیریت، منابع نفتی داشته باشد. مثلاً مگر سریلانکا منبع نفتی دارد؟ پس فقط کافی است که اسب سرکش نرخ ارز را مهار کرد. اما در هر صورت بهتر است چه در صورت توافق و چه عدم آن، نظام ارز اصلاح شود و بانک مرکزی نظام نرخ ارز شناور مدیریت را حاکم کند.
احمدرضا جلالینائینی: البته اگر آن اسب سرکش را بگیریم و افسار زده و سوارش شویم و سیاستهای مالیمان با سیاستهای دیگرمان منطبق نباشد ممکن است اسب از پا دربیاید.
غلامعلی کامیاب:ما هم در بانک مرکزی معتقدیم حتماً باید یکسانسازی صورت بگیرد. اما یکسانسازی لوازمی میخواهد که صرفاً منابع نیست. ما در حال حاضر با بانکهای بسیار محدودی کار میکنیم. اکنون ما برای واردات از حواله استفاده میکنیم تا اعتبارات. اگرچه حرکت بانک مرکزی به سمت یکسانسازی است، اما سیاستهای قدیمی نیاز به بازنگری دارند. سیاستهای بانک مرکزی در همین جهت است اما زمانی ما موفق خواهیم بود که بتوانیم منابعمان را در سطح بانکهای خارجی به حرکت دربیاوریم. لذا تا زمانی که محدودیتهای بانکی وجود دارد باید این قدمها را با احتیاط برداریم.
محمدمهدی بهکیش: یکسری تکنیک برای نحوه اداره بازار ارز وجود دارد. اینگونه تکنیکها توسط بدنه کارشناسی بانک مرکزی مدیریت و اجرا شده است. اما دو مورد به نظر من باید به تکنیکهای قبلی اضافه بشود. نخست مدیریت انتظارات است. ما دقیقاً انتظارات را در قالب یک مجموعه سیستمی کنترل و اداره کنیم.
مدیریت انتظارات نیازمند سیستم است و ما آن سیستم را نداریم. ما باید بتوانیم به خصوص در بازار ارز خود از این سیستم استفاده کنیم. دوم اینکه مدیریت انتظارات و مدیریت نرخ باید جهتدار باشد که این جهت باید سمت و سوی صادرات داشته باشد. یادمان نرود یکسوم صادرات کنونی میعانات گازی است که به اشتغال هیچ کمکی نمیکند. یکسوم پتروشیمی است که این صنعت بیشتر سرمایهبر است نه کاربر. اما آنچه اشتغال ایجاد میکند و رشد را به دنبال میآورد، صادرات غیرنفتی است که بسیار محدود است. معتقدم نرخ ارز باید به گونهای مدیریت بشود که صادرات کالای غیرنفتی رونق گیرد و اشتغال ایجاد شود. مثلاً ساختار کشاورزی ما و حتی ساختار صنعتی ما در حال تغییر است. یا ساختار فولاد به دلیل کمبود آب و باز شدن بازار به شدت تغییر خواهد کرد.
همه این موارد روی نرخ ارز تاثیرگذار است. بنابراین نظام مدیریت نرخ ارز بسیار گستردهتر از آن است که در داخل بانک مرکزی اتفاق میافتد. بانک مرکزی بیشتر بخش تکنیکال بازار را در اختیار دارد. پس به طور کلی ما سیستم مدیریت انتظارات لازم داریم. لذا نرخ ارز باید به تناسب آن مدیریت بشود. هرچند متاسفانه نشانههای مبهمی با صدور بخشنامه اخیر قیمتگذاری دولت مشاهده میکنیم.